سه گام موثر والدین در بهبود افسردگی نوجوانان
وقتی فرزندمان در سنین کودکی است و شیطنت میکند، گاهی جایی گیر میافتد؛ خندهکنان به سراغش میرویم، کمکش میکنیم و نجاتش میدهیم.
با بزرگ شدن کودک و رسیدن او به سنین نوجوانی، مشکلش بزرگ و پیچیده میشود و لازم است نقش حمایتی ما متناسب با آن تغییر کند و این تغییر برای برخی از ما والدین دشوار است.
این حقیقت انکارناپذیر وقتی بغرنجتر میشود که فرزند نوجوان ما به افسردگی مبتلاست. آنها برای نجات یافتن از دست افسردگی به کمک ما نیاز دارند اما نخست ما باید طوری رفتار کنیم که آنها حاضر شوند کمک ما را بپذیرند.
علائم افسردگی نوجوانان
اگر علائم زیر را در فرزند نوجوان خود میبینیم باید به افسردگی شک کنیم:
- · آیا بیشتر اوقات روز غمگین یا پرخاشگر است؟ آیا این حالت تقریبا همه روزهای هفته و برای دو هفته یا بیشتر ادامه دارد؟
- · آیا علاقه خود را نسبت به مواردی که قبلا از آنها لذت میبرده، از دست داده است؟
- · آیا عادات و وضعیت خواب و اشتهای وی تغییر کرده است؟
- · آیا کم انرژی شده و انگیزه لازم برای انجام کارها را از دست داده است؟
- · آیا چنین احساسهایی دارد: بیارزش بودن، نومیدی نسبت به آینده، یا احساس گناه نسبت به اشتباهاتی که تقصیر او نیست؟
- · آیا دچار افت تحصیلی شده یا توانایی تمرکز را از دست داده است؟
- · آیا تفکرات خودکشی داشته است؟ اگر پاسخ ما به این پرسش مثبت است، باید در اسرع وقت با یک روانشناس یا روانپزشک کودکان و نوجوانان مشورت کنیم. اگر این افکار خودکشی هم اکنون بسیار جدی است و شاید در لحظات آینده به واقعیت بپیوندد، بهتر است نوجوان افسرده را بلافاصله به اورژانس (ترجیحاٌ اورژانس یک مرکز روانپزشکی) ببریم.
اگر فرزند ما چند تا از علائم بالا را دارد بهتر است با یک روانشناس یا روانپزشک کودکان و نوجوانان مشورت نماییم. شاید نتوانیم فرزند نوجوان و افسرده خود را قانع کنیم که کمک ما را بپذیرد و نزد کارشناس بیاید اما ما همچنان باید به عنوان والدین وی برخی کارها را برای بهبود شرایط انجام دهیم. ما باید همیشه برای او باشیم، همیشه همراه و در دسترس باشیم و این مهمترین نقش والدین در یاری رساندن به نوجوانان افسرده است.
حمایت کنیم
یکی از موثرترین کارهایی که ما میتوانیم برای فرزند نوجوان و افسرده خود انجام دهیم این است که ارتباط خود را با وی مستحکمتر کنیم. باید خودمان را جای او بگذاریم و همدردی و درک متقابل خود نسبت به شرایط او را افزایش دهیم.
برخی والدین زود خسته و ناامید میشوند. یک نوجوان افسرده بیشتر اوقات کم انرژی یا پرخاشگر است و هیچ کاری برای کمک به خودش انجام نمیدهد. ما والدین نباید تسلیم شویم و باید همچنان با امیدواری در این مسیر سخت کنار فرزند افسرده خود بمانیم.
اگر چیز زیادی وجود ندارد که واقعا بتواند فرزند نوجوانمان را شاد کند، یا موضوعی برایش اتفاق افتاده که او را به شدت ناامید کرده، قابل درک خواهد بود که دیگر از آنچه لذت می برد، خوشش نمی آید و به گوشه ای از اتاق میخزد و در خود فرو میرود.
یادمان باشد افسردگی دشمنی نامرئی است که حتی انجام ساده ترین کارها را دشوار میسازد و حتی نوجوانان را در گوشهای از خانه زمینگیر میکند.
باید سعی ما بر این باشد که احساسات فرزندمان را ارزیابی کنیم، نه این که رفتار ناسالم او را قضاوت نماییم. به عنوان نمونه، میتوانیم بگوییم: « به نظرم میاد این اواخر کم انرژی شدی و حال و حوصله نداری؛ درسته؟» به وضوح باید به نوجوان افسردهمان بگوییم که در تلاش هستیم آنچه برایش باعث ایجاد مشکل شده را درک کنیم بدون این که بخواهیم برای آن راه حل ارائه دهیم.
کنجکاوی توام با همدلی داشته باشیم
با مهربانی و همدلی کنجکاو باشیم. وقتی درباره خلق و خو و احساسات آنها میخواهیم سوال نماییم، بسیار مهربان باشیم و اصلا با حالت احساساتی و هیجانزده این پرسشها را مطرح نکنیم. شکی نیست که ما والدین از سر خیرخواهی و با بهترین نیت نگران فرزندمان هستیم اما اگر در شیوه گفتار و رفتارمان دقت نکنیم برداشت نوجوان افسرده از ما «قضاوت» خواهد بود نه «مهرورزی و دوست داشتن».
به هیچ عنوان وی و رفتارش را مورد قضاوت قرار ندهیم. هرگز در صدد آن بر نیاییم که راه حلی به وی پیشنهاد کنیم و اصلا خودمان برای رفع مشکل وی اقدام نکنیم. وقتی به حرفش گوش می دهیم ممکن است خیلی منفی باشد و بخواهیم قضاوت خود را درباره آن بیان کنیم اما به هیچ وجه این کار را نکنیم. بگذاریم حرف بزند و ما باید نشان دهیم گوش شنوای مهربانی هستیم برای شنیدن همه حرفهایش، چشم بینای بدون قضاوت هستیم برای دیدن همه احساسهایش و فقط در تلاش هستیم او را بفهمیم، نه این که به او راه حل پیشنهاد دهیم. نوجوانان از این که کس دیگری مشکل آنها را حل کند بدشان میآید.
در واقع، گوش دادن ما بدون قضاوت کردن، کمکم باعث میشود فرزندمان به این نتیجه برسد که ما دوست و رفیق او هستیم، بنابراین هر وقت برای حرف زدن آمادگی دارد خودش به ما مراجعه خواهد کرد.
برای مبارزه با افسردگی وی، باید به فرزند نوجوان خود که گوشهنشین شده، فرصت دهیم که کارها را انجام دهد بدون این که سرزنش بشنود. گفتن این جمله اشتباه است: «دختر عزیزم؛ تو باید پاشی، یه کاری بکنی. چطوره به اون دوست قدیمیت تلفن بزنی؟». به جای جمله غلط قبلی، چنین به او بگوییم: «دارم میرم پاساژ یه گردشی بکنم. اگر دوست داری باهام بیای لطفا بهم خبر بده. اگه تو بیای شاید ناهار رو هم با هم بیرون بخوریم.»
شاید بعضی والدین فکر کنند که باید فعالتر باشند و مجبورش کنند کاری انجام دهند. یادمان باشد باید تلاش ما والدین بر این نکته متمرکز باشد که آن قدر در کنار فرزند افسرده نوجوان خود باشیم و نشان دهیم او را در همه حال دوست داریم و میپذیریم تا او هم این ارتباط ما را به عنوان یک رفیق و دوست بپذیرد. این کار فعالترین و موثرترین روش برای حمایت و تحکیم ارتباط با یک نوجوان است.
روی نکات مثبت تاکید کنیم
دقت کنیم که کارها و گفتارهای مثبت و درست فرزندمان را هم میبینیم. رفتن به مدرسه، شستن ظروف، برگرداندن برادر کوچکتر از مدرسه شاید به چشم برخی از ما وظیفه آنها باشد اما این طور نیست. هر کار مثبت کوچکی باید دیده شود و بابت آن از آنها سپاسگزاری شود.
نظرات :